غفلت کرده ای مادر ...
پشت این قلب عاشق،
فرزندت ارام ارام جان میسپارد ...
و تو
فراموش کردن را به او نیاموخته بودی!!!!

ایستاده...
و...
لبخند زنان!
پایش را...
روی گلویم فشار میدهد ...
تنهایی!
بیهوده می دوند خیابان ها:
بی او
دلم به هیچ قراری نمیرسد!
برو!!!!
ترس از هیچ ندارم برو!!!!
ترس برای چه؟؟؟
وقتی میدانم یک روز تف می اندازی به روی تمام انهایی که
به خاطرشان من را از دست دادی....

مگر نگفتی خداحافظ؟
پس چرا وقتی گفتم "به سلامت" نگاهت تلخ شد؟؟؟
برو به سلامت دیگر هم سراغم را نگیر!

خسته تر از آنم که بر سر راهت بنیشینم و دلیل رفتنت را
جویا شوم...